طلبه شهید نگهدار اسماعیلی
زندیگنامه شهید
مختصرزندگي شهيد هميشه جاويد حجه الاسلام شيخ علي (نگهدار) اسماعيلي فرزند غلامحسين متولد1333شمسي از آبپخش(محلهي درواهي)كه به خط خودش در دفترخاطراتش نوشته شده است .
اينجانب علي اسماعيلي درخانه فقيرترين فقرا پا به عرصه دنيا گذاشتم درسن ده سالگي پدرم ازدنيا رفت وتحت سرپرستي مادرم درآمدم وپس از گذراندن كلاسهاي ابتدايي ودبيرستان با زجر زياد از فقر مالي ولي چون ازشاگردان ممتاز و باهوشي بودم وخيلي مشتاق تحصيل دروس علمي وديني بودم لذا با راهنمايي آيت اله العظمي جناب آقاي حاج سيدجوادمهدوي مرتضوي كه مردي فاضل وبزرگوار بود پيش خودشان مشغول تحصيل علوم ديني شدم كه بعداً خود ايشان مرا به مدرسه علميه شبانه روزي آيت ا… گلپايگاني (درقم) معرفي نمودندپس از مدتي به علت فقرمالي وعلل هاي ديگرنتوانستم درقم بمانم وبه مدرسه علميه بوشهر برگشتم مدتي دربوشهر بودم سپس به مدرسه علميه شيراز رفتم وچندماه درآنجا بودم سپس مجددا به مدرسه علميه بوشهر برگشتم . همچنان بودم تا سال 1352 به علت فعاليتهاي اجتماعي انقلابي بالاجبار مرا سربازكردند ودرسربازي هم خداوند توفيق دادكه بتوانم جوانان را درحدتوان درمسيرانقلاب به پيروي ازامام امت رهبركبيرانقلاب راهنمايي كنم. پس ازتمام شدن سربازي ازدواج نمودم وضمن ادامه تحصيل علوم ديني در بوشهر در مساجد بوشهر و درواهي كه معمولا ايام تعطيلات به درواهي كه زادگاهم بود اقامه نمازجماعت مينمودم و مردم را ارشاد وموعظه ميكردم و مردم را درجريان مسايل انقلاب خصوصاً جوانان را درحدتوان درجريان قرارمي دادم ودرتظاهرات و راهپيمائي درپيشاپيش آنها بودم تا انقلاب در بهمن 57 پيروزشد.
اينجانب باچندنفر ازجمله حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا سيدجوادمهدوي مرتضوي و آقاي حاج علي وفائي وبعضي ديگر از برادران كميته انقلاب اسلامي را در منطقه درواهي تشكيل داده ومدتي مشغول به خدمت بودم . بعداً وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بوشهر شدم كه اينجانب بهعنوان مسئول روابط عمومي سپاه انتخاب شدم وبعدا دردبيرستان شريعتي بوشهر به تدريس تعليمات ديني وعربي مشغول شدم وضمنا مسئوليت امورداخلي بنياد شهيد انقلاب اسلامي بوشهر وكميته امدادامام خميني كه سرپرستي آنها را ابوزوجهام حجهالاسلام حاجآقا امرا… حيدري بهعهده داشت، داشتم كه بعداً رسما بهعنوان سرپرست كميته امدادامام خميني شاخه بوشهرانتخاب شدم تا آن روزكميته امدادامام خميني بوشهرفقط درمنطقه مركزي بوشهر وشهرستان خورموج و اهرم بود ولي اينجانب با بازكردن شاخههايي دربخشهاي جم،دير، كاكي، دلوار، سعدآباد، مزارعي ، بي براء، دهكهنه و بندرديلم ،دامنه فعاليت كميته امدادامام خميني بوشهررا توسعه دادم به مناطقي كه وقتي امدادگران كميته ازآنان سوال ميكردندكه چند نانخور داريد ميگفتند سوال كنيد چندآب خورداريد زيرا به آبِ خوردن بيشتر نيازداريم وخداراشكر ميگذارم كه دعايم را پذيرفت و اين حقير را با فقرا ومستضعفين همكارقرارداد و درخدمت به اينها عنايت فرمودكه امام امت خميني كبير ميفرمايد من يك تارموي كوخنشينان راباتمام كاخ نشينان عوض نميكنم اين بزرگترين افتخار از افتخارات اين حقيرسراپا تقصير است.كه به عنايت خدا و بركت خون شهداء موفق به چنين خدمتي شدم .
يادآورميشوم كه درضمن اين مسئوليتها درمدارس (دبيرستان) بوشهر و درواهي مشغول به تدريس درس تعليمات دينيوعربي بودهام ضمناً مدتيكه درحوزه علميه بوشهر بودم ونيز درميان سالهاي 54تا57 درمساجد بوشهر،درواهي، چمدرواهي و چهاربرج مفتخر به تدريس قرآن بودم و بسياري از نوجوانان عزيزرا به آموختن قرآن آشناكردم اميداست كه انشاءا… موردقبول خداوند قرارگيرد. يادآورميشوم كه درجريان جنگ موفق شديم باكمك آقايان ديگرستادي بنام ستاد روحانيت تشكيل دهيم واعانات مردمي راجمع آوري كنيم و به جنگ زدگان برسانيم وبعداً راهي جبهه اهوازشدم .
شركت درعمليات ها :
1-عمليات ثامن الائمه درسال 1360 ، شكست حصرآبادان
2-عمليات بيت المقدس درسال 1361، آزادسازي خرمشهر
3- عمليات والفجر8 درسال 1364 كه سخت مجروح شدم و پرده گوشم پاره شدومدتي تحت معالجه بودم .
4- عمليات كربلاي 5 درسال 1365


