استغاثه شیخ انصاری به امام زمان (عج)
یکی از خادمان حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید:
طبق معمول ساعتی قبل از طلوع فجر برای روشن کردن چراغ های حرم مطهر بدان جا رفتم. ناگهان از طرف پایین پای حضرت صدای گریه ای بلند و جانکاه و ناله ای سوزناک به گوشم رسید.
بسیار در شگفت شدم و با خود گفتم: خدایا! این صدای کیست؟ این گریه ی جانسوز از کجاست؟ عادتا این وقت شب زوّار به حرم مشرف نمی شوند و... در همین اندیشه ها بودم و آهسته آهسته پیش می آمدم تا ببینم جریان از چه قرار است؟ ناگهان دیدم شیخ انصاری صورتش را بر ضریح مقدس گذاشته و گریه می کند و خطاب به امام(عج) می گوید:
آقای من! این مسئولیتی که اینک به دوشم آمده، بس خطیر است و مهم. از تو می خواهم که مرا از لغزش و اشتباه و عدم عمل به وظیفه مصون داری و در طوفان های حوادث ناگوار همواره راهنمایم باشی و الاّ این مسئولیت را نخواهم پذیرفت.


